به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اتاق اصناف تهران، بازاریان، اصناف و کسبه با اینکه اسم روشنفکر روی آن ها نبوده اما همواره چون کوهی بوده اند که اگر پشت اتفاقات تاریخی کشور حضور نداشتند، این اتفاقات اصلا رقم نمی خوردند. چهاردهم مرداد، سالروز امضای فرمان مشروطه در ایران است که با مشارکت مردم و خواست آن ها در سال ۱۲۸۵ هجری خورشیدی به بار نشست و در این میان، نقش پررنگ، اثرگذار و بی حرف و حدیث اصناف غیر قابل انکار بوده؛ اصناف و بازاریانی از دل مردم که نه تنها در نشاندن نگین عدالت و دموکراسی بر انگشتری جامعه مدنی، موثر بودند که نخستین و مهم ترین گام را هم در حمایت مادی و معنوی برداشتند که همواره در تاریخ سیاسی و اجتماعی، پشتوانه و حامی رقم خوردن مهم ترین اتفاقات اثرگذار بر سرنوشت افراد جامعه با هدف بهبود وضعیت زیست و معیشت، آزادی و برابری آنان بوده اند.
در متن پیش رو، با یکی از پیشکسوتان حوزه اصناف، تاریخ را ورق زده ایم تا با نیم نگاهی به نقش اصناف در پیروزی جنبش مشروطه، بر اهمیت حضور آن ها در حساس ترین برهه های تاریخ این سرزمین صحه بگذاریم.
جریان روشنفکری، سفر به اروپا و ایده مجلس ملی
علی انصافی، رئیس سابق اتحادیه صنف مسافربری تهران، است؛ در واکاوی نقش اصناف در میراثی که از دل تاریخ به ما رسیده، او سخن را از اینجا آغاز می کند که « نظام سیاسی ایران در زمان قاجار، پادشاهی مطلقه بود؛ یعنی همه امورات بر مدار رای پادشاه می چرخید؛ به تدریج و با افزایش سفرهایی اروپای صنعتی اعم از شهروندان یا سران مملکت، عقب ماندن ما در حوزه های متفاوت به چشم آمد.»
روایت این پیشکسوت حوزه اصناف اینطور ادامه پیدا می کند: بازاریان ما در آن زمان جزو اقشار باسواد و تحصیلات آکادمیک محسوب نمی شدند؛ قشر روشنفکری بودند که این ایده را مطرح می کنند که تنها شاه نمی تواند تصمیم بگیرد و باید ما هم مثل کشورهای اروپایی مجلسی داشته باشیم که در سیر آن به امورات شهروندان رسیدگی شود. درباریان اما زیر بار این حرف نمی رفتند اما فشار وارده علی الخصوص از سوی قشر روشنفکر منجر به این شد که حاکمان سرانجام تسلیم شوند و این اتفاق یعنی صدور فرمان مشروطیت در دوره مظفرالدین شاه اتفاق افتاد. به این ترتیب مجلس شورای ملی که در خیابان بهارستان کنونی قرار دارد، تاسیس می شود و بر سر در آن می نویسند: عدل مظفر.
فکر تاسیس مجلس ملی و بیرون کشیدن تصمیم گیری از دست حاکمیت مطلقه/ بازاریان به روشنفکران ملحق می شوند
اما حکایت ورود بازاریان از زبان علی انصافی را از روزگار منتهی به آغاز عصر مشروطیت و درست زمانی ادامه می دهیم که علاءالدوله حاکم تهران بود؛ در آن زمان که قیمت قند و شکر و نان بالا رفته و خصوصا قند گران شده بود؛ علاءالدوله در اقدامی، تنی چند از تجار خوشنام تهران را به علت این گرانی ها در کف بازار فلک می کند؛ به دنبال این اقدام است که بازاریان به بخش روشنفکری که فکر تاسیس مجلس ملی و بیرون کشیدن تصمیم گیری محض برای سرنوشت شهروندان از چنگال حاکمیت مطلقه را دارند، ملحق می شوند.
حالا بازاریان به شکلی وسیع و قدرتمند به جریانی پیوسته اند که معتقد است پادشاه نمی تواند حکم بدهد؛ باید بنشیند و پادشاهی اش را بکند؛ مجلس باید به وجود بیاید و قانون حکمفرما باشد.
در چهارگوشه ایران هم نیروهایی چون ستارخان و باقرخان و افردی نظایر آن ها به کمک این جریان آمده؛ تهران را سد کرده و در نهایت مظفرالدین شاه می پذیرد که فرمان مشروطه را امضاء کرده و مجلس تشکیل شود. بعد از مرگ مظفرالدین شاه، محمدعلی میرزا پادشاه می شود که زیر بار مشروطه نمی رود؛ مجلس شورای ملی به توپ بسته شده و بخشی از مشروطه خواهان اعدام می شوند اما مردم دوباره دور هم جمع می شوند، محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده می شود و بار دیگر درهای مجلس گشوده و مشروطه خواهان به پبروزی نهایی می رسند.
پول می دادند مقام و منصب می خریدند/ سرمایه را بازاریان و اصناف گذاشتند
همانطور که گفته شد، ملاک تعلق مقام و منصب، شایستگی و توانمندی افراد و یا رای مردم به آن ها نبود که در زمان پادشاهی مطلقه قاجار، این روال باب شده بود که اشخاص برای دریافت مناصبی نظیر فرمانداری و غیره آن را می خریدند یعنی پولی به سیستم پادشاهی پرداخت می کردند و پادشاه هم با دریافت پول، پسوند دوله را به آن ها اهدا می کردند.
در این میان نقش بازاریان و اصناف در صدور فرمان مشروطه را اگر بخواهیم بررسی کنیم که اگر که نبودند آیا مشروطه ای به وقوع می پیوست با توجه به اینکه از سرمایه مادی آن ها برای پیشبرد اهداف جنبش بهره گرفته می شد.
پیشکسوتان و افراد باتجربه در حوزه اصناف این گفته را تائید می کنند که بازاریان با آگاهی از اینکه این حمایت آن ها ممکن است برایشان گران تمام شود، نقشی حیاتی در پیروزی انقلاب مشروطه داشتند، توضیح می دهد که در واقع شاهراه این جنبش از محل فعالیت و کسب رزق و روزی آن ها یعنی همان بازار می گذشت.
با این اوصاف بازاریان، اصناف و کسبه با اینکه اسم روشنفکر روی آن ها نبوده اما همواره چون کوهی بوده اند که اگر پشت اتفاقات تاریخی کشور حضور نداشتند، اصلا رقم نمی خوردند.
انصافی، پیشکسوت حوزه اصناف دلیلش را در اهمیت سرمایه می داند و با تائید این مطلب می گوید که مشروطه خواهان از پول آن ها استفاده کردند، می گوید سرمایه را بازاریان و اصناف می گذاشتند.
اسمشان روشنفکر نیست اما رسمشان روشنفکریست
اما چه می شود که اصناف همیشه حاضر هستند؟ آن ها می توانند به این جریانات مهم نپیوندند؛ چه دغدغه و احساسی دارند که آن ها را در راهی قرار می دهد که به کاری که جریان روشنفکر ممکن است تنها شعارگونه از آن سخن بگوشد جامه عمل می پوشانند؟ اسمشان هم روشنفکر نیست.
انصافی: باید با هم و مکمل هم باشند؛ درست است که روحانیان در آن زمان یعنی زمان قاجار نفوذ بسیاری داشتند و اجتماعی دست ان ها بود و علی رغم اینکه پادشاهان حکومت می کردند اما روحانیون بودند که مردم را می گرداندند و بازار هم بیشتر زیر نظر روحانیون بود و بعدتر که در جریان مشروطه روشنفکران با بازاریان وحدت پیدا کرده؛ بازاریان کمک مالی کردند و آن هم به دلیل استبداد و فشارهایی که حاکم بود اتفاق افتاد.
خزانه خالی، فشار به بازاری و اقتصاد دستوری و بعد هم مشروطه پا گرفت
آن زمان، خزانه خالی شده بود و درباریان به بازاریان فشار می آوردند که باید مالیات را اضافه کنند و اینها البته در حساب و کتاب های عصر خودش معنا پیدا می کرد. علی انصاف، پیشکسوت حوزه اصناف بعد نقبی به تاریخ شرح می دهد که بازاریان را اذیت کرده و یا کتک می زدند و قیمت ها دستوری به آن ها می دادند؛ الان هم قیمت دستوری می دهند؛ که این اتفاق را نمی توانستند اجرا کنند.
همه این شرح حال های تاریخی از اصناف ما را در نهایت به دل بازار در جامعه کنونی می رساند ؛ آن زمان برای بازاریان و اصناف نارضایتی به وجود آمده بود و آن ها برای تغیی همراه شدند و از طریق گذاشتن سرمایه و کمک مالی، نارضایتی خود را اعلام کردند و با وحدتی که میان آن ها به وقوع پیوسته بود، پایه های شکل گیری جنبش مشروطه را رقم زدند.